عاشقانه

قدمهایت را یواش تر بردار!

بگذار به پایان نرسد این خیابان.

نمی دانم کی دوباره همقدمی با پاهایت نصیب پاهایم خواهد شد؟

بمان تا تمامی لحظاتم را به نامت کنم.

آدم ها آنقــــدر زود عوض می شوند....

که تو فرصت نمیکنی ....

 به ساعتت نگاهـــی بیندازی....

 و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها و دشمنی ها....

فاصله افتاده است.....

---

وابستگی یعنی میخواهمت چون مفیدی......

دلبستگی یعنی میخواهمت حتی اگر مفید نباشی . ......

تقدیم به قلب مهربان .... غریبه

سرما همه چیز را به هم نزدیک میکند....

گاهی حرف های تو از دهان من بیرون می آیند...

گاهی دست های من از جیب های تو...

آدم که عاشق شد ،گرما نمیفهمد
آدم که عاشق شد، من من، نمیفهمد
طوفان نمیفهمد
سرما نمیفهمد
چیزی نمیفهمد
اصلا...
نمیفهمد....!

---

رسیدن آداب دارد

وقتی رسیدی

باید بمانی....باید  بسازی

باید بدانی که چقدر زجر کشیدی تا رسیدی

که آرزویت بوده برسی

وقتی رسیدی باید حواست باشد تمام نشوی....

یک  حس خوب....

 به حرمت تمام حرفهایی که در دلم  مانده....

   روزه سکوت میگیرم.!!

حرفی نیست...
خودم سکوتت را معنی می کنم!

کاش می فهمیدی،
گاهی همین نگاه سردت...
روی زمستان را هم كم می كنـــــــــد...

---

می نویسم  "دلتنگی"

می اندازمش همینجا

صاحبش بیاید   بردارد   ببرد...

ما  امروز  زندگی میکنیم و هیچگاه به فردا اعتباری نیست...

پس  حتما

یادتان باشد

به عزیزانتان بگویید که دوستشان دارید...

برخی از انسان ها
هرکاری کنید  دوستتان نخواهند داشت...
و
برخی هم
هرکاری کنید دست از دوست داشتنتان برنخواهند داشت...
جایی روید  که  عشق حضور دارد...

---

آدما

تو لحظه آخر  نشون میدن که

واقعا کی هستن....

زندگی "زندگی" بـه من آموخـت . . .
 آدمها نـه " دروغ " می گویند نه زیر " حرفشان " می زنند .

 اگر " چیزی " می گویند . . .

صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت نبـایـد رویش " حساب " کرد...  

زندگی

 پیشکشی است برای شاد زیستن!

عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!!

عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود

و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد

زندگی بافتن یک قالیست

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده 

تو در این بین فقط می بافی

نقشه را خوب ببین

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند!

محکــم باش 

وقتی خیلی نرم شوی ؛

همه خـَمـَت می کنند !

حتی کسی که انتظار نداری ...

 من دلم میخواهد ‎

باتو به سرزمین احساسم سفرکنم‎

برایت عاشقانه بسرایم وتو ‎

مست ازاین عشق ‎

خیره به چشمانم ‎

دستانم را بگیری‎

و بابوسه ای ‎

شعری تازه برلبانم بسرایی‎

من دلم میخواهد ‎

من باشم و توباشی و عشق ‎

ودیگرهیچ‎

خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد.

بہ ﻣﻦ ﻧﮕﻮ "ﮔﻠﻢ" ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﮔﻠﺒﺮﮒ ﻫﺎے ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻩ ے ﻻے ﺩﻓﺘﺮﺕ مے ﺗﺮﺳﻢ...

اگر افتخـــارت “دل شـکســـتن” است ، به عزیزانت بگو برایت “اسپـــــند” دود کنند…

اینبار “افتخــــار” که نــه ، “حماســــه” آفریدی